مجسمه


 گاهی کفش‌هایت را در بیاور و با پای پیاده برو

گاهی بجای  داد زدن،  ریز ریز حرف بزن
گاهی زیر باران بایست و اجازه بده قطراتش بر صورتت شلاق بزند
گاهی بی هیچ حرفی و حدیثی سکوت کن
گاهی بدون خداحافظی برو
گاهی هم... گاهی هم بدون خبر دادن، بیا
ناگهانی بیا... 
گاهی آنچنان آوار وار، بیا 
که 
صدای آمدنت، طوفانی ایجاد کند... 
گاهی چنان بیا که 
همه مردم کوچه... نه! همه مردمِ دِهِ مان 
راجع به تو بگویند... 
گاهی هم وقتی آمدی چنان بیا تا هیچکس متوجه نشود... 
دوست ندارم ایندفعه آمدنت را کسی متوجه شود... 
دوست دارم هر وقت آمدی بی‌خبر بیایی و نه آوار وار... 
هذیان بود!!! ... 
سالهاست که تو مجسمه وار، عِلم آمدن را ندانسته ای... 

راستی مجسمه ها، عِلم آمدن و  ماندن دانند!؟؟ 



قلم از: شائق

عکس از : بهمن


۷ نظر:

  1. مجسمه که انسان نیست علم بدونه!

    پاسخحذف
  2. انسانهای زیادی رو می شناسم که با مجسمه فرقی ندارن

    پاسخحذف
  3. مجسمه بودن بهتر از مخرب بودن است.

    پاسخحذف
  4. سنگ دل ها، با مجسمه فرقی ندارند، حداقل مجسمه ها پارک‌ها را زیبا می‌کنند ولی سنگ دلها، دنیا را خرابتر میکنند

    پاسخحذف
  5. مجسمه خوبه، ضرر نداره😉

    پاسخحذف
  6. از بى روح و خنثى بودن بدم ميايد، چه مجسمه باشى چه انسان مجسمه نما...

    پاسخحذف
  7. من دوست دارم وقتى كه مى آيم ، غوغا به پا شه

    پاسخحذف